جاده آرزو های کاغذی

روزی .... جایی .....در راهی ....من بودمو خودم

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد

زندگی ..

زندگی تنها عبور نفس ها نیست

  تداعی لحظه هایی است

         که به یاد دوست میگذرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:زندگی , نفس , دوست ,

] [ 15:5 ] [ محدثه ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد

زندگی

زندگی ، ارزش آنرا دارد که به آن فکر کنی !
.
زندگی ، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل ، که بنوشی اش چو شهد !
.
زندگی ، بغض فروخورده نیست !
.
زندگی ، داغ جگر گـــوشه نیست !
.
زندگی ، لحظه دیدار گلی خفته در گهواره است !
.
زندگی ، شوق تبسم به لب خشکیده است !

بقیـــــه جملات در ادامه مطلب ، نظر یادتون نره


ادامه مطلب

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:زندگی , اذان , شیرین , شکلات , خورشید , خاک , گل , یاس , رنگ , عشق,

] [ 14:55 ] [ محدثه ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد

چه خوبه که به موقع بخندیم!

به سرآستین پاره‌ی کارگری که دیوارت را می‌چیند
و به تو می‌گوید ارباب…
 نخند!

به پسرکی که آدامس می‌فروشد و تو هرگز نمی‌خری… نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می‌رود
و شاید چند ثانیه‌ی کوتاه معطلت کند… نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است
و یقه‌ی پیراهنش جمع شده… نخند!

به دستان پدرت، به جاروکردن مادرت،
به همسایه‌ای که هر صبح نان سنگک می‌گیرد،
به راننده‌ی چاق اتوبوس، به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد، به راننده‌ی آژانسی که چرت می‌زند، به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می‌زند،
به مجری نیمه شب رادیو، به مردی که روی چهارپایه می‌رود تا شماره‌ی کنتور برقتان را بنویسد، به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و درکوچه‌ها جار می‌زند،

به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی! به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده، به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،
به مسافری که سوار تاکسی می‌شود و بلند سلام می‌گوید،

به هول شدن همکلاسی‌ات پای تخته،
به مردی که در بانک از تو می‌خواهد برایش برگه‌ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگری در یک نمایش تاتر،

نخند، نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدم‌ها بخندی! که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند!
آدمهایی که هر کدام برای خود و خانواده‌ای همه چیز و همه کسند! آدم‌هایی که به خاطر روزیشان تقلا می‌کنند،
بار می‌برند،
بی‌خوابی می‌کشند،
کهنه می‌پوشند،
جار می‌زنند،
سرما و گرما می‌کشند،

و گاهی خجالت هم می‌کشند…،

بیائیم و هرگز به دیگران نخندیم و زمانی لب به خنده باز کنیم که خودمان را در شادی و خوشبختی دیگران سهیم بدانیم و بقولی:
به دیگران نه، ولی با دیگران بخندیم“

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:خنده , کارگر , آدامس , پسرک , پیرمرد , عینک , صبح , نان , شب , شماره , جوراب , آدم,

] [ 14:32 ] [ محدثه ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد

آدم ...

دم مست باشه ، اما پست نباشه !



آدم سر کار باشه ، اما سربار نباشه !



آدم بیکار باشه ، اما بی عار نباشه !



آدم بی کس باشه ، اما ناکس نباشه !



آدم بی صفا باشه ، اما بی وفا نباشه !



آدم دلتنگ باشه ، اما دل سنگ نباشه !



خلاصه کنم . . .



آدم مرد نباشه ، اما نامرد هم نباشه !

[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:آدم , سرباز , صفا , وفا , سنگ , مد , نامرد,

] [ 16:9 ] [ محدثه ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد

هیچوقت 

 هیچوقت فراموش نکن که خوشبختی

  به سراغ کسانی می رود

    که برای رسیدن به آن تلاش می کنند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:خوشبختی , تلاش , هدف,

] [ 16:2 ] [ محدثه ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد

وقتی ...

وقتی دلــم به درد می اید و کسی نیست که به حرفهایم گوش کند

وقتی تمام دردهای دنیا در دلــم نشسته است

وقتی احـــساس میکنم دردمندترین انسان عالمم

وقتی تمام عزیزانم با من غریــبه هستن

وکسی نیست که حرمت اشکــهای نیمه شبم را حفظ کند

وقتی تمام عالم را قفــس میبینم

بی اختیار از کنار تمام ادمهایی که دوستــشان دارم بی تفاوت میگذرم

و جز خــ ــدا به کسی دیگــ ـه ای فکر نمیکنم

 

 

 

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:حرف , گوش , دنیا , احساس , انساس , عالم ,قفس , خدا ,

] [ 16:4 ] [ محدثه ]

[ ]

صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 18 صفحه بعد



چشم براه

روزها رفت و نیاورد کس از تو خبری

نه پرستو نه کبوتر و نه پیغام بری



به امیدی که رساند به من از توخبری

چشم و دل دوخته ام بر لب هر رهگذری

 
چه بگویم که پس از تو چه فراوان خوردم

غم دلها، که نخوردی و از آن، بی خبری



سر به زیرم نه از آنروی که افتاده شدم

بل از آنروی که از ّرد تو جویم اثری



مانده ام چشم براه تو در آغوش خزان

تا مگر باد رساند به من از تو خبری



در هراسم پس ازین فاصله، وصلی نبرم

نبرم عاقبت از صبر و سکوتم ثمری



با دلم عهد نبستم که ز یادت ببرم

تو چنان باش که این نکته ز یادت نبری

حمیدرضا مشایخی

[ دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:پرستو , کبوتر , چشم , دل , عهد , حمید رضا مشایخی , عشق,

] [ 15:44 ] [ محدثه ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه